جدول جو
جدول جو

معنی اتهام آمیز - جستجوی لغت در جدول جو

اتهام آمیز
اتّهاميٌّ
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به عربی
اتهام آمیز
Accusingly
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اتهام آمیز
accusativement
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اتهام آمیز
звинувачувально
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اتهام آمیز
באופן מאשים
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به عبری
اتهام آمیز
beschuldigend
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به آلمانی
اتهام آمیز
الزام کرنے کے طریقے سے
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به اردو
اتهام آمیز
অভিযোগপূর্ণভাবে
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به بنگالی
اتهام آمیز
kwa kumshtaki
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اتهام آمیز
suçlayıcı bir şekilde
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اتهام آمیز
비난적으로
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به کره ای
اتهام آمیز
非難するように
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اتهام آمیز
आरोपित रूप से
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به هندی
اتهام آمیز
oskarżająco
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به لهستانی
اتهام آمیز
secara menuduh
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اتهام آمیز
обвинительно
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به روسی
اتهام آمیز
beschuldigend
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به هلندی
اتهام آمیز
acusadoramente
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اتهام آمیز
accusatoriamente
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اتهام آمیز
acusatoriamente
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اتهام آمیز
指责地
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به چینی
اتهام آمیز
อย่างกล่าวหา
تصویری از اتهام آمیز
تصویر اتهام آمیز
دیکشنری فارسی به تایلندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پوشیده، پیچیده، تیره، مبهم، مرموز، مشکل، مغلق
متضاد: روشن، صریح، واضح
فرهنگ واژه مترادف متضاد